روان شناســی و دین

 


بحث و بررسی در زمینه بهداشت روانی و درمان بیماران روانی سابقه بسیار طولانی دارد و به قرنها قبل از میلاد برمی گردد، هرچند که شیوه های درمان، مختلف و گوناگون است؛ زیرا انسان برای رویارویی با مسایل و پدیده های درونی خود راه های مختلفی را از خرافی تا علمی و اعتقادی، پیموده است.

در گستره رابطه دین و روان شناسی، مذاهب به سه دسته بزرگ تقسیم می شوند:

الف: مذاهب ساده ابتدایی که با نگاهی آکنده از تقدس و حرمت، به اشیا می نگریستند و به جادو و خرافات توجه داشتند.

ب: مذاهب مبتنی بر اصول فلسفی مانند آیین های بودا و کنفوسیوس که از طریق تهذیب نفس و توافق در روابط اجتماعی و پذیرش رنج، به سلامت انسان می نگرند.

ج: مذاهب توحیدی معتقد به مبدأ و معاد و نبوت به ویژه اسلام که برنامه بهداشت جسمی و روانی اش بر اصول زیر استوار است:

1. جهان بینی منطقی و روشن؛

2. خلافت الاهی انسان؛

3. بازگشت به خدا و تصحیح رفتار؛

4. مبارزه با خرافات؛

5. مبارزه با یأس فلسفی و پوچ گرایی.

بدین سبب، حل مشکلات وناهنجاری های روانی بشر و تأمین آرامش وی، از دغدغه های مذاهب توحیدی، به ویژه اسلام شمرده می شود. خوشبختانه روان شناسان به این نقش توجه کرده اند که به چند نمونه اشاره می شود:

1) ویلیام جیمز، پدر دانش روان شناسی می گوید:

اگر جمله ای بتواند رسالت جهانی مذاهب را برساند، بهتر از این نخواهد بود: چیزی در جهان بیهوده و گزاف نیست، اگر چه ظاهراً جهان بر خلاف این امر حکم کند. زندگی در پرتو مذهب دو صفت بارز دارد: سرشار بودن از رحمت محض و بهجت دلیرانه و آرامش باطنی «مذهب» همان قدر که با مسخره بازی ها و بیهودگی ها دشمنی دارد، با شکایت از سرنوشت و تقدیر می ستیزد. ممکن است پاره ای از مذهب ها جهان را غم انگیز نشان دهند، ولی این سختی را برای تزکیه نفس لازم می شمارند و در پایان این فاجعه، امید و رستگاری می بینند.

2) یونگ می گوید:

در میان بیمارانی که در نیمه دوم حیاتم با آنها مواجه شدم، یکی نبود که مشکلش در عدم نگرش دینی به حیات نباشد. با اطمینان می توان گفت همه آنها به دلیل از دست دادن آنچه ادیان زنده هر عصر به پیروان خود عرضه می دارند، احساس بیماری می کردند و هیچ کدام قبل از بازیافتن بینش دینی، شفای واقعی نیافتند.

کسی که نگرش دینی به حیات دارد، صاحب گوهری گران بهاست؛ یعنی چیزی دارد که سرچشمه زیبایی و زندگی است و به جهان و بشریت شکوهی تازه می دهد. چنین کسی ایمان و آرامش دارد. حال بر چه اساسی می توان این زندگی را نامشروع خواند، چنین تجربه ای را بی اعتبار دانست و چنین ایمانی را وهم و خیال نامید؟

3) مزلو می گوید:

گرایش به دین یا فلسفه ای جهانی که جهان و مردمش را به شکل کلیتی معنادار، منسجم و رضایت بخش سازمان می دهد؛ تا حدودی به انگیزه امنیت طلبی مربوط می شود. درمیان مذاهب، به تعبیر یونگ، مذاهب شرق تکامل فرهنگ را بیش تر می نمایانند. مذهب، بسیاری از نیازهای انسان را برمی آورد و خلأ وجودی اش را پر می کند. مذهب، پاسخ بسیاری از پرسش ها را می دهد، بسیاری از مسائل را روشن و توجیه می کند و به انسان اطمینان و قدرت و امید می بخشد.

4) برگسون می گوید:

در رویارویی با خطرهای زندگی جدید، ما به تکیه گاه روحی نیازمندیم.

قرآن کتاب شفا بخش اقتضای خاتمیت دین مبین اسلام آن است که پیام پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله جاودانه باشد تا در زمان های مختلف و فرهنگ های گوناگون، مسایل پیچیده انسان و جوامع انسانی را پاسخ گوید. براین اساس قرآن کریم، رسالت خود را به زمان و مکانی خاص محدود نمی داند و با مبارزه طلبی و تحدی، خود را اثری الهی معرفی می کند. اثری که اگر همه انسان ها دست به دست هم بدهند، نمی توانند حتی مانند یک سوره آن بیافرینند.

از طرف دیگر، قرآن تنها کتاب آسمانی است که از دست برد جعل و تحریف در امان مانده؛ چرا که خداوند تبارک و تعالی خود حفظ آن را به عهده گرفته است. سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و صحابه و تابعین در حفظ، قرائت، کتابت، جمع و تفسیر قرآن نیز، موءید مصونیت آن از هرگونه تحریف است. قرآن سندی الهی و معجزه جاوید پیامبر است که در طول تاریخ، مسلمانان به دیده کتاب زندگی، هدایت و قانون به آن نگریسته اند و از دیدگاه های مختلف در آن تدبر کرده اند. هر چه از زمان نزول قرآن فاصله می گیریم، هم سیطره و نفوذ قرآن فزونی می یابد و هم گستره پژوهش های قرآنی؛ و به گونه ای که امروزه دانش وران اکثر دانش ها، به ویژه در قلمرو علوم انسانی، به مطالعه این کتاب آسمانی روی آورده اند.

خداوند قرآن را شفا خوانده است: «وَ ننَزِّلُ مِنَ الْقُرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُوءْمِنِین؛ ما آن چه از قرآن فرستیم، شفای دل و رحمت الهی برای اهل ایمان است». واژه شفا، نشان می دهد بشر در کنار امراض جسمانی به بیماری های روانی نیز دچار می شود و قرآن درمان آن به شمار می آید. در توضیح شفا بخشی قرآن، توجه به دو نکته ضرورت دارد:

الف - گستره شفابخشی قرآن

قرآن شفای دردهایی است که چه بسا از محدوده ناهنجاری های شناخته شده روان شناسی خارج است. به تعبیر دیگر، ممکن است فردی از نظر روان شناسی دارای شخصیت متعادلی باشد، ولی در فرهنگ قرآن بیمار محسوب شود. بیماری ای ناشناخته که در جهان دیگر آشکار می گردد؛ چون دنیا مزرعه آخرت است و رابطه این جهان و جهان دیگر مانند رابطه عالم رحِم با این جهان است. در تفسیر عیاشی، مسعده بن صدقه از امام صادق علیه السلام چنین روایت کرده است:

«إنَّما الشِّفاءُ فِی عِلْمِ الْقُرآن» آموختن قرآن مایه دریافت طب روحانی و دست یافتن به نسخه شفابخش الهی است.

پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله نیز می فرماید:

«القُرآنُ مَأدَبَةُ اللهِ فَتَعَلَّمُوا مَأدَبَتَهُ مَااسْتَطَعْتُم؛قرآن سفره الهی است، به اندازه توانتان از این سفره بهره گیرید».

قرآن سفره ای است که هیچ کس از کنارش تهی دست برنمی خیزد. آن که دیده بر نوشته اش می افکند، به همین اندازه از این سفره بهره می برد، «اَلنَّظَرُ فِی الْمُصْحَفِ عِبادَةٌ» آن که به تلاوت آیاتش بپردازد بهره اش افزون می شود و آن که ترجمه تحت الفظی اش را دریابد، بهره فزون تر می یابد. امیر بیان، علی علیه السلام تغییر مراتب بهره وری از قرآن را با عبارت «إقْرَأ وَ ارْقَ؛ بخوان و بالا برو» بیان کرده است.

حضرت علی علیه السلام جنبه شفا بخشی قرآن را با بیانی رسا چنین توضیح داده است: «پیامبر صلی الله علیه و آله طبیبی سیار است که با طب خویش همواره به گردش می پردازد، مرهم هایش را به خوبی آماده ساخته و ابزارش را گداخته است تا در آنجا که نیاز است، قرار دهد، برای قلب های نابینا و گوش های ناشنوا و زبان های گنگ، با داروی خود در جست وجوی بیماران فراموش شده و سرگردان است».

 پیامبر صلی الله علیه و آله خداوند را طبیب معرفی می کند و به یکی از پزشکان می فرماید: «إنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ الطَّبیبُ وَ لکنَّک رَفیقٌ؛ همانا خداوند (عزوجل) طبیب است و تو با بیمار رفق و مدارا می کنی.» و در حدیثی دیگر فرمود: «یا عِبادَاللهِ اَنتُم کشاالمَرضاءِ وَ رَبّ العالَمین کالطَّبیبِ فَصلاحُ المَرضی فیما یعْلَمُهُ الطَّبیب و تَدبیرُهُ بِه لا فیما تَشْتَهِیهِ الْمَریض وَ یقْتَرِحُه أَلاَ فَسَلِّمُو اللهِ أمْرَهُ تَکونُوا مِن الْفائِزینَ؛ ای بندگان خدا شما همانند مریض، و پروردگار عالم همانند طبیب است و مصلحت مریض آن است که طبیب می اندیشد نه آن چه که مریض می خواهد پس (ای بندگان خدا) کارها را به خدا واگذارید تا جزء رستگاران باشید».

ب - جایگاه آرامش و امنیت در قرآن

امنیت و آرامش روانی در قرآن جایگاهی ویژه دارد و به شکل های گوناگون بازتاب یافته است. برای نمونه، اشاره به برخی از نمونه های آن سودمند می نماید.

1. نخستین خانه ای که برای عبادت آفریده شد، خانه کعبه است و هر که بدان سامان گام نهد، ایمن است زیرا خداوند آن را پناهگاه و محل امن قرار داد. باز سازنده این خانه حضرت ابراهیم علیه السلام، از خداوند خواست تا شهر مکه را ایمن و با برکت سازد کنگره سالانه حج سمبل امنیت و اتحاد بشر است. این امنیت، افزون بر انسان، حیوانات و گیاهان حرم را نیز شامل می شود.

2. قرآن کریم، بعد از بیان نعمت اطعام جهت بر طرف کردن گرسنگی، از نعمت آرامش یاد می کند و یکی از نعمت های بزرگ عصر ظهور حضرت مهدی (ارواحنا فدا) را آرامش و امنیت می خواند پیامبر صلی الله علیه و آله اطمینان و آرامش و شادابی و خندان بودن را از مشخصه های بهشت جاودان بر شمرده است.

3. قرآن کریم به موءمنان فرمان می دهد برای رسیدن به آرامش و امنیت خاطر، به پروردگار پناه برند.