رخصت

سلام به مخاطبان دوستان محترم در این دنیای مجازی 


دوستان عزیز حقیر یکسری کارهای عقب افتاده دارم و در ضمن مسافرتی نیز پیش رو دارم  که احتمالا تا پایان فروردین ماه نتوانم بیام و مطلب بنویسم برای همین پیشاپیش  :


فرا رسیدن سال جدید را تبریک عرض میکنم و امیدوارم که سالی سراسر نیکی و خیر و برکت برای همه مردم ایران باشد .


عزیزان از این فرصت استفاده میکنم و از همه عزیزان حلالیت میطلبیم و عذرخواهی بنده را بپذیرید که نتوانستم به خانه تک تک شما سر زده و خداحافظی کنم .اگر عمر باقی باشد انشالله در اوایل اردیبهشت ماه یا مطالب جدید در خدمت شما خواهم بود .

در ضمن عزیزان و دوستان محترم این خانه متعلق به خود شماست و پذیرای نظرات و پیشنهادات شما نیز میباشد .

قبلا عذرخواهی مرا بپذیرید که فقط نظرات تایید میشود و نمیتوانم جواب پیامهای پر مهر و محبت شما را بدهم .

از همه دوستان التماس دعای ویژه دارم .


امیدوارم در پناه ایزد منان درسال جدید تندرست باشید.یاحق

رسم و رسومات عید نوروز در اذربایجانغربی

 نوروز در فرهنگ مردم آئین خجسته‌ای هست که ایرانیان را در هر نسلی، آئینی، مذهبی و از هر قومیتی، خارج از محدوده‌ زمان و مکان به هم پیوند زده و با برگزاری مراسم ویژه این آئین، سنت‌ها و آداب رسوم کهن مردم منطقه احیا و نسل به نسل تداوم می‌یابد.

مردم آذربایجان غربی در گذشته آیین‌های زیادی برای استقبال از نوروز کهن داشتند که امروز برخی از آنها از حافظه مردم این سامان پاک شده‌اند و برخی نیز در آستانه فراموشی قرار گرفته‌اند.

رسم "تکم چی" ها  یا  " تکم گردانی " 

از جمله رسم‌های زیبای ایام نوروز که در آذربایجان غربی به فراموشی سپرده شده چند روزی مانده به عید، تکم چی به طور نمادین، تکم، بز ساخته شده از قطعات چوب را در کوچه‌های روستاها و شهرها می‌چرخاند و در حالی که اشعاری به زبان ترکی و با صدای دلنشین می خواند نوید آمدن عید را می داد و پاداش خود را از مردم می گرفت.غوغا و ولوله کودکان و نوجوانان در پیرامون تکم چی ها جنب و جوش خاصی به این آیین می‌داد.

گردگیری، زدودن ناپاکی و ناامیدی از خانه‌ها و دل‌ها

در آذربایجان غربی از اواسط اسفندماه، خانه‌ها گرد و غبار یک ساله را با آیین خانه تکانی از رخسار می‌زدایند و رنگ و بوی تازه‌ای می‌گیرند.وسعت این رسم که در منطقه به "هیس آلماق" موسوم است آن چنان در یکی دو هفته مانده به عید بیشتر می شود که گاهی مشکل کمبود و قطع آب آشامیدنی شهری را در پی می‌آورد.

مردم آذربایجان غربی هنوز هم اسفندماه را با عنوان بایرام آیئی " ماه عید" می‌خوانند و مطابق سنت‌های کهن و قدیمی مردم آذربایجان غربی هفته اول اسفند ماه را "چیله قووان" یعنی هفته‌ای که چله زمستان را فراری می‌دهد یا یالانچی چارشنبه "چهارشنبه دروغین" می‌نامیدند و با آیین‌هایی اتمام فصل زمستان را جشن می‌گرفتند.

در گذشته آذربایجان، چهارشنبه هفته دوم اسفند ماه موسم به "کوله چارشنبه" یعنی چهارشنبه کوتاه بود و سومین چهارشنبه نیز "موشتولوقچی چارشنبه "چهارشنبه پیام آور" یا قره چارشنبه "چهارشنبه سیاه یا بزرگ" یا "خبرچی چارشنبه" نام داشت.

در مطالعات مردم شناسی انجام گرفته هر کدام از این چهار چهارشنبه ماه اسفند، نمادی از عناصر چهارگانه یعنی آب، خاک، باد و آتش بودند که با طبیعت کشاورزی منطقه آذربایجان غربی نیز سنخیت دارند و مردم نیز هر کدام از این چهارشنبه ها را به نوعی با آیین هایی خاص گرامی می‌داشتند.

در گذشته نه چندان دور برای این روز مردم لباس‌های تمیز و تازه خود را می‌پوشیدند و کوزه‌ای که در بین اقلام خرید چهارشنبه قرار داشت را پر آب تازه می‌کردند و گاهی چایی صبحانه روز چهارشنبه شان از همان آب تهیه می‌شد.

از مراسم دیگر در آذربایجان غربی تخم‌مرغ شکنی است. تخم‌مرغ‌ها را در پوست پیاز می‌پختند تا رنگ بگیرد و آن را در بین کودکان به عنوان سوغاتی چهارشنبه توزیع می‌کردند.

مراسم شال‌اندازی و بخت گشایی 

سنت و آیینی است که یواش یواش از زندگی شهری خارج می شود ولی هنوز در بیشتر مناطق روستایی آذربایجان غربی معمول است. امروزه، پیشرفت تکنو‌لوژی و فرهنگ شهرنشینی این رسم زیبا را آرام آرام به محاق فراموشی می‌سپارد.شال اندازی در آذربایجان غربی، مبتنی بر شیوه ای بود و آیین آن چنین بوده است که بعد از مراسم آتش افروختن در چهارشنبه، جوانان بر بام خویشان و همسایگان رفته و دستمالی را از پنجره و در روستا‌ها از روزن بام‌هابه درون آویزان می‌کردند و صاحبخانه دستمال را از آجیل و میوه و سایر هدایا پر می‌کرد و می گفت: "چک الله مطلبین وئرسین ..." یعنی : "بکش؛ خداوند مرادت را بدهد"

از مراسم بسیار قدیم آخرین چهارشنبه‌ سال، مراسم بخت گشایی بود، هرچند که امروزه همسرگزینی با روش‌های مدرن و تلفنی و اینترنتی و سایر شیوه ها مرسوم شده است اما یاد‌آوری این سنت خالی از لطف نیست.

مراسم بخت گشایی شامل گره زدن دستمال یا چارقد بود بدین ترتیب که دختران دم بخت گرهی به دستمال یا چارقد خود می‌زدند و از اولین رهگذر می خواستند تا به امید باز شدن گره از کارشان، گره را بگشاید.

بیرون رفتن از خانه در صبح روز چهارشنبه آخر سال و پرکردن کوزه آب از مراسم مرسوم بخت‌گشایی بود. فال‌گیری از مراسمی بود در روز چهارشنبه، که مردم تفالی می زدند بر سالی که در راه بود. در آذربایجان غربی همچنین یکی از مراسم فالگیری، مراسم فالگوش ایستادن بوده است.

این رسم که بیشتر از سوی زنان خانه انجام می گرفت بدین صورت بود که در مکانی که دیده نشوند می ایستادند و کلیدی زیر پای خود نهاده و به سخنان رهگذران گوش می دادند و تفال می‌زدند.

از مراسم دیگر، خرید آجیل چهارشنبه‌سوری است که هنوز هم در آذربایجان غربی به نام "یئدی لوین" به معنی آجیل هفت رنگ یا "چارشنبه یئمیشی" معروف است.

سفره هفت سین نماد زندگی و سرسبزی بهار

تزیین سفره هفت سین و آماده کردن سبزه نوروزی از دیگر رسومی است که در آذربایجان غربی همچنان رایج است.

سفره هفت سین در مناطق روستایی آذربایجان غربی چندان مرسوم نبوده و به جای آن سفره عید در خانه‌ها گسترده می‌شد و افرادی که برای عید دیدنی به آن خانه می آمدند در آن سفره می نشستند و پذیرایی می‌شدند.

سبزه رویاندن که معمولا از گندم، عدس، جو و سایر روییدنی ها انجام می‌گرفت یکی دو هفته مانده به عید به وسیله زنان خانواده مهیا می شد و این سبزه در خانه به عنوان مظهر رویش و سرسبزی باقی می ماند و در سیزدهم نوروز به دامان طبیعت یا در آب روان رها می‌شد.

ماندن سبزه عید در خانه بعد از سیزده بدر در افواه مردم شگون ندارد و به نوعی می توان گفت که رها کردن سبزه نوروزی در آب روان به معنای جریان زندگی و حیات دوباره جانداران است.

مردم آذربایجان غربی، در جریان عید و شادی، آیین های دینی و مذهبی را فراموش نکرده اند، هنوز در جای جای آذربایجان غربی رسم گرفتن اولین دریافتی، به عنوان برکت سال از بین صفحات قرآن کریم رایج است.

قبل از تحویل سال نو، پدر و یا بزرگ خانه به تعداد افراد خانوار اسکناس هایی را در درون صفحات قرآن مجید قرار می دهند و با تحویل سال و خواندن دعای تحویل سال افراد خانه اولین دریافت نقدی خود را در سال جدید از قرآن کریم می گیرند و اعتقاد دارند این به کارشان در سال جدید برکت می‌دهد.

مردم آذربایجان غربی برای اینکه یاد و خاطره از دنیا رفتگان را نیز گرامی بدارند و تسلی خاطری از بازماندگان کنند نیز رسم و آیین خاصی دارند.

در آذربایجان غربی، افرادی که عزیزی را از دست داده اند عید نوروز برای آنها با عنوان قره بایرام "عید سیاه" نام گرفته است.

مردم آذربایجان غربی هنوز برای گرامیداشت یاد و خاطره درگذشتگان خود، یکی دو روز قبل از تحویل سال نو به سر مزار عزیزان درگذشته خود می روند که از این آیین با عنوان "عارافا" نام برده می‌شود.

بعد از تحویل سال نو، دید و بازدید از بزرگان خانواده و اعضای فامیل از رسوم مردم آذربایجان غربی است که چند روز اول عید در مناطق شهری و روستایی استان به این امر اختصاص می‌یابد.

مراسم عید نوروز با آیین سیزده بدر پایان می‌یابد که در این روز مردم به خارج از شهرها می‌روند و این روز را در دامن طبیعت سپری می‌کنند.

خانه تکانی دلها در آستانه سال نو

هرجا که این روزها قدم‌می‌گذاری، زمزمه‌ی نو شدن و جابه‌جایی می‌شنوی. بهار همه را به حرکت، جنبش و تحرک وادار می‌سازد و…
 
صدای پای بهار می‌آید؛ صدای تغییر، آب‌شدن تدریجی برف‌ها، نغمه‌ی گوش‌نواز جویبارهای کوچک و پیچ‌درپیچ، ترنم دلچسب آواز روح‌بخش پرندگانی که از لانه‌های‌شان بیرون‌زده‌اند یا از سفری طولانی به مأمن سال پیش خود بازگشته‌اند؛ همه‌چیز در حال دگرگونی‌ست. انسان، طبیعت، کائنات و چه انتخاب زیبایی برای نو شدن سال و تغییر و تحول سال در بهترین زمان ممکن؛ آن‌جا که منجمین هم انگشت‌ به‌دهان مانده‌اند، تنها از ایرانیان هنرمند و دانش‌محور برمی‌آمده است و…
خانه‌تکانی، از شستن و تمیزکردن شروع می‌شود و تا بازسازی و تغییر دکوراسیون و… ادامه می‌یابد اما امسال بیاییم یک خانه‌تکانی به خانه‌تکانی‌های هر ساله‌ی خود اضافه نماییم؛ یک خانه‌تکانی که روح و روان خسته‌ی ما را پس از یک‌سال به‌طرز معجزه‌آسایی متغیر و دوست‌داشتنی نماید. این خانه‌تکانی برخلاف خانه تکانی‌های دیگر، نه زحمت دارد و نه نیاز به مادیات! انتظار کمک از هیچ‌کس هم نخواهی داشت. اصلاً به‌تنهایی، هر انسانی قادر به انجام آن خواهد بود.
در این بهار می‌خواهیم دانسته و نه از روی احساس و چشم‌وهم‌چشمی، دست به یک خانه‌تکانی اساسی بزنیم؛ خانه‌تکانی از نوع شخصی و منحصربه‌فرد. خانه‌تکانی، آن‌هم از ریشه و اساس. می‌خواهیم در این خانه‌تکانی، همه‌چیز را دچار تغییر نماییم اما تغییر نگرش و دیدگاه.
در آستانه‌ی بهاری دیگر، به خود بیاییم و نیک و عمیق بیندیشیم، به گذشته‌ها برگردیم، ناراحتی‌ها، بغض‌ها و کینه‌ها، کمبودهای عاطفی و نابسامانی‌های روحی، همه ‌و همه را در مقابل دیدگان خود قرار دهیم و ببینیم چه چیزهایی خانه‌ی دل را به مکانی تلخ و سرد مبدل ساخته است؟ خانه‌ی دل باید ساده باشد، صمیمی و آرام، خالی از انواع بغض‌ها و کینه‌ها و سرشار از محبت‌ها و دوست‌داشتن‌ها. خانه‌ی دل باید صاف باشد و صیقلی، گرم باشد و مهربان و درنهایت، خانه‌ی دل باید زیباترین و بانشاط‌ترین جلوه‌های بصری و معنوی را دارا باشد. پس در این بهار دل‌انگیز، هیچ‌کجا برای خانه‌تکانی، مناسب‌تر و واجب‌تر از دل نیست.
- دستور اول در خانه‌تکانی دل‌ها، بیرون‌ریختن تمامی ناب‌سامانی‌ها، خاطرات بد و آزاردهنده و ناراحتی‌هایی‌ست که سالیان سال است آن را در دل نگاه داشته‌ایم. پاک‌کردن دل از بغض‌ها، حسدها، کینه‌ها و ناملایمات، نباید وقت زیادی از ما را به خود اختصاص دهد. کارهای بسیار زیادی‌ست که باید در آستانه‌ی بهار دل‌انگیز انجام پذیرید و «خانه‌تکانی دل‌ها» تنها یکی از آن‌هاست.
به گوشه‌گوشه‌ی دل سر می‌زنیم، پلیدی‌ها را با هوشیاری، هر کجایی که خود را پنهان نموده باشند، می‌یابیم و آن‌ها را با معجونی از لبخند، مهربانی و بخشش، از دل بیرون می‌رانیم. این خانه‌تکانی، کار چندان سختی نیست و باید در عین ظرافت و دقت، به‌سرعت انجام پذیرد. تمام جغرافیای دل را باید جست، سر زد و از درونیات آن باخبر شد. از امسال، دیگر دل‌ها جایی برای نگاه‌داشتن بدی‌ها و ناراستی‌ها نیست.
خانه‌تکانی را از بیرون‌راندن‌ها شروع کردیم و حالا نوبت جابه‌جایی‌ها و تغییرات وسیع و اساسی‌ست! خانه‌تکانی دل با بیرون‌راندن تمامی بدی‌ها و جایگزین‌نمودن هر آن‌چه نام و نشانی از خوبی‌ها دارد، به انتهای خود نزدیک می‌شود و با چند جابه‌جایی کوچک، دست‌کم برای یک‌سال آینده، دل را از گزند پلیدی‌ها رهایی می‌بخشیم.
یادمان باشد خانه‌ای زیبا و دوست‌داشتنی‌ست که صاحب‌خانه‌اش دلی پاک، مهربان، آرام و خالی از تمامی بدی‌ها داشته باشد. هیچ‌گاه نباید از یاد برد نوبتی هم اگر باشد، امسال نوبت خانه‌تکانی دل‌هاست! خانه هرچند زیبا، خانه هرچند خوش آب‌ورنگ و خانه هرچند شیک و مجلل، وقتی زندگی در آن لطف دارد که ساکنانی داشته باشد با دل‌هایی مهربان و خالی از تمامی بدی‌ها. برای لذت‌بردن از خانه‌ای که در آن روزگار می‌گذرانیم، امسال پیش از خانه‌تکانی، به سراغ دل‌های‌مان برویم و خانه‌تکانی را از دل‌های‌مان آغاز نماییم که مهم‌تر از خانه‌تکانی نوروزی، خانه‌تکانی دل‌هاست.


عید شادمانگی‌ها و شادی‌آفرینی‌ها مبارک.

میرزا نقی خان امیر کبیر

 

این روزها در یکی از شبکه های تلویزیون سریال زیبای صدراعظم را دوباره پخش میکنند . عرض کنم حقیر  از نوجوانی ارادت قلبی خاصی نسبت به این مرد بزرگ تاریخ ایران داشته و دارم . همیشه دوست داشتم داستانهای مربوط به ایشان را بخوانم  و یا در رسانه فیلم و سریالی در این خصوص بود را تماشا کنم ، امشب اتفاقی  این مطلب زیبا را خواندم خیلی خوشم آمد و از خواندنش لذت بردم .برای همین در قالب این پست اوردم تا مخاطبان عزیز  هم از ان استفاده کنند .

 

****************************

 

آیت‌الله اراکی فرمود:


شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت.

پرسیدم:چون شهیدی ومظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟

با لبخند گفت: خیر! 

سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟

گفت: نه. 

با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟ 

جواب داد: هدیه مولایم حسین است!

گفتم چطور؟

با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛

چون خون از بدنم می‌رفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم

تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم: میرزا تقی خان! ۲تا

رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از

سر تا به پایش زخــــم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین 

حیا کردم ،لب به آب خواستن باز نکردم واشک دردیدگانم جمع شد.. 

آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت: 

به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه 

ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.



خدا رحمت کند این بزرگ مرد تاریخ ایران زمین را .... 

حکایتی از بهلول و هارون الرشید

طعام هارون برای بهلول !!

 


روزی هارون طعامی برای بهلول فرستاد. 

خادمان خلیفه بهلول رادرخرابه ای یافتند،طعام راپیش روی او نهادند.

گفتند: این، طعام مخصوص خلیفه است که برای تو فرستاده است .

بهلول، طعام را نزد سگی که در خرابه بود افکند.

خادمان بانگ بر وی زدند که: وای بر تو، طعام خلیفه را پیش

سگ چرا نهادی؟

بهلول گفت: خاموش!! که اگر سگ بفهمد این طعام از خلیفه

است ، آن را  نخواهد خورد !!!!!!!!!